وقتی از دست دادمش با خودم گفتم اون دیگه مرد
خیلی هم برای اون مُُرده ی فرضی گریه کردم، یه سوگواری طولانی طولانی طولانی
اما واقعیت این بود که میدونستم داره زندگیشو میکنه و با کس دیگه ای خوش میگذرونه
ولی مرگ راستکی اینجوری نیست
عزیزتو از دست میدی و دیگه هیچی ازش نمیدونی.
هر چیز و هر کس اونو به یادت میاره و آخرین چیزی که ازش داری یه سنگ سیاهه تو قبرستون
درباره این سایت