محل تبلیغات شما

واقعیت این است که مذهب مثل یک کیسه تیره سنگین است که میگذارند روی دوش  بچه مذهبی ها و میگویند حملش کن که در زندگی به دردت خواهد خورد. خب شاید محتویاتش به درد کسی خورده باشد اما من که بازش کردم دیدم بیشترش خنزر و پنزرهایی است که زمانی به درد میخورده ولی الان چیزهای سبکتر و کارامدتری به جایشان استفاده میشود. یک چیزهای ریزی هم بود شبیه جواهر ولی به هر گوهری که نشانش دادم چیزی گفت. آن چیزها هنوز توی جیبم هستند ولی آن کوله را خیلی وقت پیش رها کردم.

میخواهم بگویم یکی از دلایل دست کشیدن از مذهبی که به آن عشق می ورزیدم این بود که با یک دید واقع گرایانه هر چیز قابل درکی که مذهب به ما داده یا قولش را داده، از شیوه های ساده تر، به روزتر و کم هزینه تری قابل دستیابی است. درباره مفاهیم به اصطلاح متعالی تر مانند حقیقت هم آنقدر تشکیک و تشتت در بین مذهبیون هست که آدم اصلا طرفشان نرود خیلی مومن تر باقی می ماند! حتی در شریعت هم قول متفق ندارند. 

اغلب مذهبی های این زمانه یا برای حمل آن کیسه پول میگیرند یا میترسند که آن کیسه سنگین بیخود را زمین بگذارند و بعد محتاج خنزر و پنزرش شوند. سخت است قبول کنی این همه بار کشیدن برای هیچ بوده. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها